سید مهدی اعتمادی فرد؛ سید حسن حسینی؛ الهام ساوالانپور
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی کژکارکردهای سیاستهای حمایتی در زنان سرپرست خانوار تحت پوشش دو نهاد حمایتی کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی انجام شده است. در این پژوهش با به کارگیری مفهوم طرد اجتماعی، به بررسی جامعهشناختی مسئلۀ تحقیق پرداخته شده است. روش تحقیق نظریه زمینهای بوده و 36 مصاحبۀ عمیق و نیمه ساختار یافته با دو گروه از پاسخگویان، ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی کژکارکردهای سیاستهای حمایتی در زنان سرپرست خانوار تحت پوشش دو نهاد حمایتی کمیته امداد امام خمینی و سازمان بهزیستی انجام شده است. در این پژوهش با به کارگیری مفهوم طرد اجتماعی، به بررسی جامعهشناختی مسئلۀ تحقیق پرداخته شده است. روش تحقیق نظریه زمینهای بوده و 36 مصاحبۀ عمیق و نیمه ساختار یافته با دو گروه از پاسخگویان، مشتمل بر مددجویان و متخصصین انجام شده است. پس از سنخ شناسی سه گانۀ طرد اجتماعی و گونه های وابستگی متناظر با آن پدیدۀ مرکزی مبتنی بر یافته های پژوهش تحت عنوان "وابستگی منفعلانه" برساخت شده است. مهمترین علل اصلی این پدیده در چهار مقولۀ "طرد مزمن" ، "جامعه پذیری وابسته پرورِ زنان" ، "درجاماندگی سیستم حمایتی" و "کلیشه سازی زن سرپرست خانوار" شناخته شده اند. شرایط زمینهای تحت عنوان "سیاسی شدن حمایتها" و "شرایط فزایندۀ فراوانیِ زنان سرپرست خانوار " مقولهبندی شدهاند. شرایط مداخلهگر نیز تحت مقولههای" سوء مدیریت" و "نقص قوانین" بر ساخت شدهاند.راهبردهای اصلی در سه مقوله "بازاندیشی سوداگرانه" ، "ناتوان نمایی" و "طرد خودخواسته" مقوله بندی شده اند و پیامدهای این پدیده نیز در دو مقوله "مطالبهگری مستمر" و " اشتغالگریزی" صورتبندی شدهاند. در این پژوهش مددجویانی که طرد مزمن و بیننسلی را تجربه کردهاند، ظرفیت بالایی برای وابستگی منفعلانه به حمایتها- به عنوان اصلی ترین کژکارکرد سیاستهای حمایتی- دارند و شایسته است در اتخاذ سیاستهای حمایتی برای مطرودین مزمن متناسب با وضعیت طردشدگی آنان، نسبت به پیشگیری و کنترل وابستهشدن به حمایتها و رسوب در سیستم حمایتی برای این افراد تمهیداتی اندیشیده شود.